شاعر : یار مسافر نوع شعر : مولود یه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب
ای امـتـداد سـورۀ کـوثـرخـوش آمدی ای روشنای قلب پـیـمـبـر خوش آمدی
آییینه دار حضرت حـیدر خوش امدی کوری چشم دشمن ابـتـر خو ش آمدی
از مـقـدم تو فـاطـمه مــادر خطاب شد
لـفظ ابـوالحـسـن لـقـب و بـوتـراب شد
پهن است ابـتــدای کوچه بـساط گدائیم با تو به سرشده است غــمِ بی نـوائیـم
از بــرکت دعــای شـمــا من خـدائـیـم بــا لـطـف تــوست اگــر کــربــلائـیــم
گیریم مرد شامی آمده اینـجا نگــاه کن
دست مرا بـگـیـر مــرا سر به راه کن
مـا خـانـوادتــاً هـمـگــی نــوکــر شـمـا تو خـانـوادتــاً، مـسـیـحـا، گــره گـشـا
من بـا قـبـیـلـه ام، گــدایــان مـجـتـبــی تو با عـشـیـره ات، عـزیـزان قـلب ما
یــا ایـهـا الــکـریــم بــده روزی مــرا
هرگز نـدیـده ایم که تو رد کـنـی گــدا
یک روز می رسد حرمت را بنـا کنیم با طرح و نقشههای حـریـم رضا کنیم
صـحـنـت زُمـرّد و گـنـبـد طـلا کـنـیـم بعـدشنـشـسـتـه درحــرم توصفا کنیم در وصف و شرح حال تواین کامل است وبس
شاگرد مکتب تو ابوفاضل است و بس
مرد جـمـل دلاوریت حـیرت آوراست تکبـیـرهای حیدریت حیـرت آور است
رزم آوری وبرتریت حیرت آوراست با یکسپاه برابریت حـیـرت آوراست
خـتــم به خـیـر قـائـلـه فــرما اراده کن
آن فـتـنـه را بگیر و زاشـتـر پیاده کن روشن کن وبگوخواص را نفاق چیست؟ آقا بگو که بـیـن گــذر اتـفـاق چیـست؟
آتش کشیدن دل یاس های باغ چیست؟ آقا بگو که درد کدام است و داغ چیست؟
ای کوه صبر،حضرت سردار بی سپاه
من آه می کشم زغمت ..... آه پشت آه